loading...
پرشین78 بهترین سایت خنده و سرگرمی
Admin بازدید : 295 یکشنبه 07 مهر 1392 نظرات (0)

چندی پیش مادر یک دختر ۷ ساله به نام دارا برای خرید از خانه بیرون میرود

 

بعد از ۱۰ دقیقه دختر درب خانه ی همسایه را میزند .

 

 پسری ۲۷ ساله به نام کامران در را باز میکند و با روی خوشی با سارا صحبت میکند .

 

سارا میگوید من تنها هستم میشه بیایید خانه ی ما و زیر غذا رو کم کنید تا مادرم برسه چون من از گاز میترسم وگرنه خودم این کار انجام میدادم.

 

کامران که متعجب شده بود به خانه ی دختر ۷ ساله (سارا) میرود.

 

بقیه در ادامه مطلب

چندی پیش مادر یک دختر ۷ ساله به نام دارا برای خرید از خانه بیرون میرود

 

بعد از ۱۰ دقیقه دختر درب خانه ی همسایه را میزند .

 

 پسری ۲۷ ساله به نام کامران در را باز میکند و با روی خوشی با سارا صحبت میکند .

 

سارا میگوید من تنها هستم میشه بیایید خانه ی ما و زیر غذا رو کم کنید تا مادرم برسه چون من از گاز میترسم وگرنه خودم این کار انجام میدادم.

 

کامران که متعجب شده بود به خانه ی دختر ۷ ساله (سارا) میرود.

 

وقتی کامران وارد میشود مشاهده می کند که گاز روشن است و زیر گاز رو کم میکند بعد سارا برای کامران یک لیوان شربت می اورد که قبلا داخل شربت داروی بیهوشی ریخته بود.

 

کامران با خوردن شربت به خوابی عمیق فرو میرود در همین لحظه سارا داد میزند

 

دارا بیا یه نفر دیگه سره کار رفته همه ی این متن رو خونده…

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 



 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
تبلیغات

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • تبلیغات

     


    kingsera



    تبليغات

    آمار سایت
  • کل مطالب : 302
  • کل نظرات : 200
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 41
  • آی پی امروز : 31
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 2,410
  • باردید دیروز : 104
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4,343
  • بازدید ماه : 7,876
  • بازدید سال : 56,191
  • بازدید کلی : 522,502
  • کدهای اختصاصی